زندگی مشترک شروع «اشتراک» ها و برداشتن مرزهاست. غریبه ای که تا دیروز چیز زیادی از او نمی دانستید، از این به بعد قرار است محرم اسرار شما شود و شما هم قرار است رازهای او را بدانید. قرار است از لحظه لحظه زندگی هم با خبر شوید. تصور خیلی زیبایی است اما اگر با همین فرمان جلو بروید خیلی زود به همدیگر احساس خفگی می دهید و رابطه تان کله پا می شود!
در رابطه زناشویی هم مثل هر رابطه دیگری، حریم خصوصی وجود دارد. هرچند که حد و مرز این حریم خصوصی با روابط دیگر متفاوت است. شما مسایل زیادی را درباره نامزدتان می دانید اما این به شما اجازه نمی دهد در همه ابعاد زندگی اش وارد شوید و بخواهید او را کنترل کنید. صمیمیت و نزدیکی یک بحث است و احترام به حریم فردی، بحثی دیگر.
وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند، روی همسرشان احساس مالکیت دارند و گاهی به خودشان حق می دهند که در مورد همه چیز همسرشان تصمیم بگیرند. وقتی انسانی که ذاتا آزاد و مستقل است حق تصمیم گیری برای خود نداشته باشد و به اصطلاح حریم خصوصی برای خود قائل نباشد، ۲ اتفاق ممکن است رخ دهد؛ یا از این که حریم خصوصی خود را از دست داده احساس بدی پیدا می کند که به پرخاشگری و عصبی بودن می انجامد، یا به شخصیتی وابسته تبدیل می شود که بدون همسرش نمی تواند هیچ کاری انجام دهد و از خود هیچ چیز ندارد.
حریم خصوصی در جوامع شرقی
در کشورهای شرقی، شاید بحث حریم خصوصی هنوز یک چالش باشد. چون در جوامعی مثل جامعه ما، تربیت فرزندان در خانواده و نوع روابط درون خانوادگی، بیشتر توده ای و اکثریتی است. این یعنی افراد دخالت بیشتری در امور هم دارند، بیشتر تعامل می کنند، بیشتر در جریان کارهای یکدیگر هستند و حریم خصوصی کمتری برای اعضای خانواده شان قایل اند.
در این نوع نگرش، ما سازگاری با اجتماع را می آموزیم و این یک حسن است، ولی خیلی از ظرفیت های فردی مان نادیده گرفته می شود، خیلی جاها به عنوان یک فرد، به رسمیت شناخته نمی شویم و زخم می خوریم. همین نگرش وقتی به زندگی مشترک وارد می شویم، حریم فردی زن و شوهر را نادیده می گیرد و باعث می شود که زن و مرد، هیچ فردیتی، هیچ حریم خصوصی و فضای شخصی نداشته باشند.
شاید بتوانیم حریم خصوصی زن و شوهر را اینطور توضیح دهیم: به طور کلی، زندگی عاطفی متشکل از دو دایره متداخل است: من+ تو + بخشی مشترک. هرچند در ابتدای عشق و عاشقی دو نفر می خواهند همه چیزشان در یک دایره بگنجد، اما اینها توهمی بیش نیست و حتما رابطه را بی تعادل می کند. باید هر دو طرف رابطه، فضایی برای زندگی شخصی طرف مقابلشان قرار دهند. پرسش این است که میزان آن دایره مشترک چگونه است؟ مثلا آیا می توانید پیامک وارده برای همسرتان را بخوانید چون همسرش هستید و چیز خصوصی و محرمانه میان شما وجود ندارد؟ پاسخ منفی است.
حد و مرز حریم خصوصی کجاست؟
ما منکر ضرورت اطلاع داشتن همسران از مسایل یکدیگر نمی شویم اما بحث حریم خصوصی خیلی گسترده تر از این حرف ها است. در رابطه عاطفی حقوق و تکالیفی برای زوجین وجود دارد. زن و مرد حق دارند نکاتی را درباره همسر خود بدانند و این تکلیف به دوش هر کدام از آنها است که نکاتی که همسرشان درباره آنها می خواهد بداند؛ به او بگویند. اگر من همسر هستم حق دارم از کلیت روابط همسرم خبر داشته باشم؛ بنابراین اگر نیمه شب پیامکی برای نامزدتان بیاید، می توانید بپرسید این پیامک نیمه شبانه ذهنم را مشغول ساخته، لطفا بهم بگو چیست و از کیست؟ این فرق دارد با این که بروید طرف گوشی او و مرزهای حرمتی را بشکنید و مسیر این نوع بی اخلاقی ها را در زندگی باز کنید.
خودتان هم مراقب باشید
به خاطر داشته باشید که زندگی شخصی به معنی زندگی بی مسئولیت نیست. ما موظفیم راه های نگرانی همسر خود را برطرف کنیم و از سوی دیگر، همسر ما هم موظف است وقتی نگرانی یا سوالی دارد، تلاش کند تا افکار منفی وارد ذهنش نشود و بدگمانی نداشته باشد.
زندگی شخصی امری دوسویه و پویاست: اعتماد متقابل حرفی ساده و کلیشه ای به نظر می رسد. اگر شما به همسرتان گفتید که پیامک از طرف فلانی بوده، قضیه تمام می شود؟ اگر او شکاک باشد یا اگر گذشته زندگی شما پر از لغزش بوده باشد، این پایان ماجرا نیست و افکار وسواسی در ذهن او مرتب می آیند و می روند.
بنابراین باید گفت که زندگی شخصی در بستری نسبتا سالم از نظر روانی قابل طرح است و از سوی دیگر، پیشینه و تاریخچه رفتار افراد هم می تواند روی حد و مرزهای آن تاثیر بگذارد. در واقع برای کسی که بیمار است، وسواس یا شک دارد، حریم خصوصی معنای دیگری پیدا می کند و برای کسی که سابقه خوبی ندارد و در گذشته خطاها و خیانت ها و لغزش هایی را مرتکب شده نیز، در نظر گرفتن فضای خصوصی به این سادگی نیست و تا رسیدن به حدی از اعتماد، نمی توان حریم خصوصی استانداردی برای او در نظر گرفت.
برگرفته از: پرسش، جام جم
- ۹۴/۱۱/۰۶