گفتار نویسنده وبلاگ:
یکی از رشک برانگیز تارین داستان هایی که از زوجین جوان اخیرا مورد مطالعه قرار دادم، داستان زندگی هادی و همسرش است.
اغلب داستان هایی که خوانده بودم، بوی ریا، تذویر، عاطفه های گمشده، دروغ، نیرنگ و .... میداد. با شناخت هادی و همسرش روح تازه ای گرفتم. خوشحالم که در ای ینگه خشکسالی، هنوز مرام و معرفت و مهربانی موج میزند.
چشمانم از نور غلیظ این داستان، به درد آمد. دلم نیامد چنین فرشتگانی ور معرفی نکنم.
به نقل از تابناک:
نوشتن سخت است؟ با صفحه کلید چطور؟ اگر انگشتانتان به خوبی یاریتان نکنند چه؟ با این مقدمه شرح حال جوانی را بخوانید که زندگیاش دو نیمه بسیار متفاوت داشته و دارد؛ اولی در صحت جسمی کامل اما معمولی و دومی... ؛ لطف بخش دوم به مطالعه سطرهای زیر است.
به گزارش «تابناک»، هادی کارگر، جوان قطع نخاعی با ۹۵ درصد معلولیت جسمی که با سرطان بدخیم هم دست و پنجه نرم میکند، توانسته در ۵ سال، در شرایطی که ساعات شبانه روزش روی تخت بستری سپری میشود، داستان زندگی خود را به رشته تحریر